وقف و ايجاد توسعه عدالت اجتماعي
وقف و ايجاد توسعه عدالت اجتماعي
انفاق در راه خدا به عنوان يکي از شاخصه هاي مهم ايمان مورد توجه و تاُکيد خداوند و ائمه معصومين بوده است. وقف نمونه اي از صدقات جاريه است که واقف آن رادر بانک الهي ذخيره مي سازد تا در عرصه ي قيامت از آن بهره جويد.
وقف از نظراقتصادي، اجتماعي و فرهنگي تاُثيرات بسزايي در جامعه بجاي مي گذارذ که نتيجه ي طبيعي آن را مي توان در سه فرايند: تعديل ثروت، توازن اجتماعي و همکاري جامعه که در اصل زير بناي عدالت اجتماعي و اقتصادي جامعه بشمار مي روند،ذکر کرد.
از آنجاکه اجتماعي قابل پيشرفت است که بتواند استعدادهاي گوناگون افراد خود را پرورش دهد و به علاوه آنها را نگهداري کند و از تفرقه اين استعدادها جلوگيري به عمل آورد.وقف به عنوان ابزاري نيرومند از توانايي پرورش وحفظ استعدادها برخوردار است. وقف با آثار و برکات فراوان خود به اداره بهتر جامعه کمک شاياني مي کند. از آن جمله با ايجاد اشتغال باعث افزايش توليدناخالص ملي و جلوگيري از فرار مغزهاو موجبات توليد و صادرات را فراهم کرده باعث ادامه روند رشد کشور و شکوفايي اقتصادي جامعه مي شود.
از ديگر آثار آن مي توان به گسترش مالکيتهاي عمومي اشاره نمودکه با کم کردن فاصله طبقاتي باعث محو شدن فقر و آثار شوم آن مي شود. از آنجا که وقف، فرهنگي است که تحصيل سود بيشتر در آن جاي ندارد پس باعث جلوگيري از استثمار و بهره کشي افراد نيز ميشود.
وقف، تفکر فردگرايانه را محدود و محصور و تفکر در سرنوشت و زندگي ديگران را ممکن ساخته، به رشد عناصر پوياي نظام اجتماعي اسلام و بالاخره سوق دادن جامعه به سوي مودت و توحيد و مساوات منجر مي شود.
وقف: در لغت عبارت است از ايستادن و به عبارت واضح به حالت ايستاده ماندن و آرام گرفتن و در اصطلاح فقها نگهداشتن و حبس کردن عين ملک و قرار دادن منابع در راه خداست.(مدرس بستان آبادي،1381،ص215)
عدالت: در لغت به معناي برابر سازي و توازن است.
درمفهوم اجتماعي، هر گاه حق هر صاحب حقي به او داده شود،عدالت رعايت شده است.بنابراين عدالت اقتصادي که يکي از مظاهر عدالت اجتماعي است به معناي رعايت استحقاقها و دادن حقوق اقتصادي افراد است.
(کرمي،پورمند،1384،ص169)
توسعه: در لغت به معناي رشد تدريجي درجهت پيشرفته شدن، قدرتمندشدن و حتي بزرگتر شدن.
توسعه، کوششي است براي ايجاد تعادلي تحقق نيافته يا راه حلي است در جهت رفع فشارها و مشکلاتي که پيوسته بين بخشهاي مختلف زندگي اجتماعي و انساني وجود دارد.
Charity is the main indexes of faith and being considered. Endowment is a case of current alms that in this condition, the endower invest it in divine bank, so that he/she can profit of it in the resurrection.
Endowment has an influence on economic, social and cultural issues in society which it is nature result can be seen in three processes: adjustment of wealth, social balance and society cooperation that are foundation of social and economic justice.
When a society can grow and care of different talents of people, it can progress. Endowment is a powerful and useful fool for raising and securing of talents. It also can cause employment and in crease of international impurity production and causes production, provide exports and making growth of economy.
Also endowment can cause of spreading the public ownerships and decrease the poverty. Since the endowment is a culture that earning more benefit is not its aim, so it prevents of exploitation.
Endowment limits the individual thought and turning it towards others life.
وقف به عنوان سنتي زيبا و پسنديده در اسلام از جايگاه بلند و رفيعي برخوردار است و يکي از بهترين و پر محتواترين سنت هاي خير محسوب مي شودو پرسود ترين معامله در طول حيات انساني است که واقف دسترنج عمر خود را در بانک الهي ذخيره مي سازد تا در قيامت ازآن سود برد.
هرچند درقرآن آيه اي که به صورت مستقيم با امر وقف مرتبط باشد وجود ندارد، منتهي مواردي از اعمال صالح مانند صدقه، قرض الحسنه، تعاون، انفاق، محبت و کمک به همنوعان ذکرشده است و به نوعي با روح وقف سازگاري دارد. (رياحي ساماني،1383،ص4)
روايات و احاديث زيادي نيز در اين زمينه وجود دارد، از آن جمله پيامبر اکرم مي فرمايند:”بهترين ميراث آدمي سه چيز است: فرزند شايسته اي که دعاگوي او باشد، صدقه جاري و پايداري (وقف) که پاداش آن بدو رسدو دانشي که پس ازاوبدان عمل شود.“ (شريعتمداري،1386،ص28)
در اين حديث وقف در باب صدقات آورده شده است.لذا وقف از صدقات جاريه است که در راه خدا گذارده مي شود تااز آن بهره ببرند.
زندگاني بشر هر روز به کمال مي رود، دانشمندان با دستياري ثروتمندان در اين فکر هستند که بتوانند مشکلي از مشکلات بشرراحل نمايند و بدين منظور وقت و پول خود را صرف تجسسات علمي مي کنند تا بتوانند آرزوي بشر را که وصول کمال است جامعه عمل بپوشانند به طوريکه در زندگي روزمره به هر چه نظر کنيم جلوه اي از آن را خواهيم ديد.
(مصطفوي رجالي،1351،ص7)
انسان امروزي خوشبختي، سعادت و رفاه خود را در ثروت مي بيند و تمام عمر خود راصرف تلاش براي بيشتر داشتن مي کند.در اين ميان جمعي هم در فکر بهبود زندگاني ديگران هستند و هم و سعي خود را معطوف بر آن داشته اند که ازجنبه هاي مادي صرف نظر کرده صرفا َبراي رضاي خداي متعال دامن همت به کمر بزنندتا درماندگان رادستگيري و ياري نمايند. (همان)
مکتب حيات بخش اسلام نيز براي نجات دادن انسان از نااميدي ها و بي تفاوتي ها و به ويژه رفع تبعيض هاي گوناگون و استقرار نظامي متعالي بر پايه قسط وعدل در جامعه بشري،پديده شگرف راارائه نموده است. (سنت نبوي وقف،1364،ص4)
وقف را بايد از نظر اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جزء مظاهر خاص پيشرفت و رفاه بدانيم. نتيجه طبيعي وقف رامي توان در سه فرايند ذکر کرد: تعديل ثروت، توازن اجتماعي و همکاري جامعه که همه اين ها در اصل زير بناي عدالت اجتماعي و اقتصادي جامعه هستند.
(باقري،1385،ص60)
براي اجراي عدالت اجتماعي،ابتدا بايد ريشه هاي بي عدالتي را شناخت،سپس براي از بين بردن آنها اقدام نمود. ازجمله مهمترين ريشه هاي بي عدالتي در جامعه مسئله فقر است که خود ريشه بسياري از نابساماني ها و انحرافات در جامعه مي باشد.
فقر يکي از موانع پيشرفت و سعادت انسان و به فعليت رسيدن قوه ها و استعدادهايي است که خداوند براي نيل انسان به کمال مور د نظر،که غرض آفرينش انسان بوده است به او داده است. (سليمي فر،1370،ص144)
بايددانست تجمع ثروت در دست عده اي محدود و محروميت قشر وسيع تري از جامعه باعث توليد عقده هاي رواني در جامعه خواهد شد.شکاف طباقاتي يکي از بزرگترين مشکلات جامعه انساني است و موجب بر هم زدن عدالت اجتماعي مي شود: زيرا بروز و تشديد اين پديده،شرايط نابرابري را در جامعه حاکم مي سازد که به خصومت ها و رقابت هاي ناسالم منتهي مي گرددو طبقه ي ضعيف ضعيف تر و ثروتمندان، ثروتمندتر مي گردند. (پورمند،کرمي،1384،ص176)
کسي که نمي تواند معاش خود و خانواده اش را تاُمين سازد،ممکن است براي ادامه ي حيات خود به اعمالي چون سرقت،کلاهبرداري،جنايت و اعمال غير انساني ازاين قبيل دست بزند و باعث نابودي اجتماع گرددو يا ازراه هاي غير مشروع ديگر بخواهد ارتزاق کند و فساد اخلاقي را ترويج دهد و قومي را ننگين سازد. (مصطفوي رجالي،1351،ص125)
از متون اسلامي به خوبي روشن است که اسلام خواهان زدودن همه ي جوانب و زواياي فقر در اقتصادجامعه و نيز به دنبال رفاه عمومي در حد معقول و مشروع است. (نفزي،1387،ص59)
اسلام براي اجراي عدالت اجتماعي، تعديل و توزيع ثروت و ازبين بردن فقر در جامعه،قوانيني چون خمس و زکات راوضع کرده و در عين حال ثروتمندان را تشويق به خيرات نموده تا به فقرا و تهيدستان کمک شود و اغنيا و مالداران راازجمع آوري و نگهداري ثروت بر حذر داشته است ودر اين مورد به قدري تاُکيد نموده که حتي يکي از علائم ايمان صحيح را انفاق به فقرا و دستگيري اززيردستان دانسته است.
يکي از راه هاي مبارزه با فقر گسترش مالکيت هاي عمومي است. شايد يکي از حکمت هايي که اسلام مالکيت دولت و عموم را تشريح کرده است، جلوگيري از اختلاف طبقاتي بوده است.مالکيت هاي عمومي و دولت از ابزار برقراري توازن اجتماعي مي باشند، زيرادر صورتي که اين ثروت ها در مالکيت افراد قرار گيرند عده اي ازآن بي نصيب خواهند ماند ودر مقابل به ثروت عده اي ديگر افزوده خواهد شد و در نتيجه فاصله ي طبقاتي زيادي ميان دو قشر جامعه پديد خواهد آمد. در وقف بر خلاف بقيه ي انواع مالکيت،تبديل مالکيت خصوصي به نوعي از مالکيت عمومي است،زيرا اين اموال قابل فروش، بخشش و ارث نيستند و غالباَ به موقوف عليهم در طول تاريخ تعلق دارند.
وقف،هدايت مالکيت ها ي خصوصي افراد به سمت مصالح عمومي است که اسلام با استفاده از عواطف و ايمان مردم آن را مقرر کرده است.
(سليمي فر،1370،ص173و174).
علي اکبر مير کني مدرس و استاد دانشگاه نظرش را درموردتاُثير وقف در فقرزدايي از جامعه اين طور بيان مي کند:”... نفس استدلال و رشد و توسعه اقتصادي(مبتني بر موازين اسلامي)که به طور طبيعي موجب رفاه عمومي و زدودن ودست کم کاهش چشمگير فقر و محروميت و آثار شوم آن در جامعه خواهد شد و کيست نداند کشوري که دچار رکود اقتصادي است و يا از اقتصاد وابسته برخوردار است، نمي تواند در جهت رفاه عمومي و عدالت اجتماعي گامي مؤثر و مثبت بردارد.“ (نفزي،1387،ص59)
اصولاَعلت استثمارفردي به وسيله ي فردي ديگر،تحصيل هر چه بيشتر سود مادي است و وقتي هدف به دست آوردن هر چه بيشترسودباشد،هر تدبيري که ابزار رسيدن به آن هدف باشد مشروع خواهد بود، مانند اشتغال اطفال کمتر از 8سال و کار بيش از 12ساعت در روز.
از طرفي فرهنگ وقف، فرهنگي است که تحصيل سود بيشتر در آن جاي ندارد. فرهنگ وقف شکستن ديوارهاي تنگ فرد پرستي و بي تفاوتي نسبت به زندگي ديگران است، و لذا استثمار در آن جايي ندارد.در املاک وقفي چون انگيزه سود فردي وجود ندارد، دليلي براي استثمار افرادوجود نخواهد داشت. (سليمي فر،1370،ص170)
بعضي از جلوه هاي وقف در امور اجتماعي عبارتند از:
تاُسيس و ايجاد کارگاه هايي در جهت حرفه آموزي و اشتغال نيروهاي جوياي کار به ويژه قشر نيازمند جامعه.
تاُسيس صندوق هاي قرض الحسنه و اعتباري جهت اعطاي سرمايه کار در قالب وام.
کمک و حمايت از مبتکران حوزه صنعت و توليد.
ايجاد مراکز شبانه روزي براي حمايت از دانش آموزان بي سرپرست و نيازمند.
حمايت مادي و معنوي از متکديان.
وقف آثار و برکات بسياري دارد.امام خميني در اين زمينه مي فرمايند:” اگر تبليغات دولت رايج شود، خواهيد ديد که از همين نذر و وصيت و وقف چه خدمتهايي به کشور و توده مي شود وبي شک نيمي از اداره کشور را اينگونه چيز ها مي چرخاند.“
(سنت نبوي وقف،1364،ص7)
به طور کلي مي توان وقف را داراي دو اثر بيروني و دروني دانست. اثر دروني متوجه شخص واقف است، زيرا که با اين عمل به تزکيه نفس خود پرداخته و خصلت هايي چون ثروت اندوزي و خودخواهي رااز خود دور کرده است و اما اثر بيروني آن که در جامعه نمود پيدا مي کند،مي تواند در از بين بردن فقر و محروميت و فاصله شديد طبقاتي تاُثيربسزايي بگذارد. اين اثر بيروني چنان نقش مهمي ايفا مي کند که حتي در اداره يک جامعه مي توان از آن کمک گرفت.
از اثرات مهم وقف در جامعه مي توان به اشتغال زدايي اشاره نمود.به عنوان نمونه مي توان اموالي رابراي ايجاد اشتغال خانواده هايي که نيروي کار دارند ولي ابزار و سرمايه لازم براي کسب در آمد و تهيه ي شغل براي خود ندارند،وقف کرد.
(سنت نبوي وقف،1364،ص166)
از اين طريق علاوه بر اينکه پس از مدتي نيازآنها مرتفع مي شود،با ايجاد اشتغال بيشتر موجبات افزايش توليد ناخالص ملي را نيز که از اسباب شکوفايي اقتصادي جامعه است فراهم مي کند. (سليمي فر،1370،ص166و167)
مبارزه با تهاجم فرهنگي
ازآثار ديگر وقف مسئله مبارزه با تهاجم فرهنگي را مي توان نام برد.ايجاد مراکز تفريحي و فرهنگي علاوه بر اجر اخروي باعث خواهد شد عمر افراد مملکت به بطالت نگذرد و احياناَمرتکب خلاف نشوندو يا اگر افرادمالشان رادر راه هزينه تحصيل افراد محروم قرار دهند، باعث خواهد شد که اين افراد بتوانند استعدادهاي خود را بروز دهند، با بروز اين استعداد ها موجب توليد و بعضا َصادرات خواهيم شد که خود موجب ادامه ي روند رشد کشور خواهد گرديد و به علاوه ضمن ايجاد اشتغال و رفاه بيشترجامعه، از فرار مغزها جلوگيري خواهد شد.
(کريمي،1379،ص122)
پس وجود مراکز خيريه و مؤسسات عام المنفعه و تعداد و موضوع فعاليت آن ها محک و معياري مناسب براي ثبوت يا نفي عدالت اجتماعي در جامعه است.بدين معنا که اين مراکز زماني پا به عرصه حيات مي برند که عدالت در جامعه باعملکردناقص و برنامه هاي ضعيف کمرنگ يا مخدوش شده باشد و دولت نتواند به وظيفه ي خود در برابر يکايک افراد جامعه به ويژه قشر ضعيف عمل کند.
(باقري،1383،ص60)
وقف به عنوان يک ثروت عظيم که بر اعتقادات ديني و انگيزه هاي نوع دوستي مردم تکيه دارد بايد با روش هاي درست به نسل امروز شناسانده شود تاهمراه باقدر داني از فداکاري و خدمات گذشتگان،آيندگان نيزبه انجام دادن کارهاي خير تشويق و تحريض شوند. بي خبري نسل حاضر از ايثار و فداکاري نياکانشان فاجعه اي است که احساس بي هويتي و خود باختگي فرهنگي را به دنبال خواهد داشت و ناخودآگاه زمينه ي آسيب پذيري،وابستگي و تهاجم فرهنگي را فراهم مي سازد.
(خسروي،1377،ص4)
در پايان بايدگفت:وقف به حل معضلات فردي و اجتماعي کمک کرده و دل ها را رئوف و قابل انعطاف مي سازد. تفکر فرد گرايانه رامحدودو محصور و تفکر در سرنوشت وزندگي ديگران راممکن ساخته به رشد عناصرپوياي نظام اجتماعي اسلام و بالاخره سوق دادن جامعه به سوي مودت و توحيد و مواسات منجر مي شود. (سليمي فر،1370،ص170)
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}